حسن تعلیلحسن تعلیل آوردن علتی ادبی و ادعایی است برای امری؛ بهگونهای که بتواند خواننده را قانع کند. این علتسازی عموماً مبتنی بر تشبیه است و هنر آن زیبا یا زشت نمون چیزی است. با وجود این حسن تعلیل، واقعی، علمی یا عقلی نیست. مخاطب آن را از علت اصلی دلپذیرتر مییابد. ۱ - تعلیل۱.۱ - معنای لغویتعلیل در لغت به معنی علت آوردن است. [۱]
انوشه، ۱۳۸۱، ص۵۲۸.
۱.۲ - در اصطلاح بدیعو حسن تعلیل در اصطلاح بدیع آن است که گوینده برای استدلال، امری غیر حقیقی، اما نزدیک به موضوع را بیان کند. [۲]
انوشه، ۱۳۸۱، ص۵۲۸.
۲ - توضیحتوضیح مطالب آن که، نویسنده در این راستا سعی کند برای صفتی یا مطلبی یا امری که در سخن خود بیان کرده است، علتی را ذکر کند، که علت او با آن مطالب مناسبت لطیف و ادیبانه داشته باشد. بیشتر ادبا شرط کردهاند که این علت باید ادعایی باشد نه حقیقی؛ و زیبایی حسن تعلیل نیز در همین امر است؛ مثلاً امیر معزی گفته است: ۲.۱ - نمونهای زا امیر معزیآن زلف مشکبار بر آن روی چون بهار ••• گر کوته است کوتهی از وی عجب مدار شب در بهار، روی نهد سوی کوتهی ••• وان زلف چون شب آمد و آن روی چون بهار در این ابیات شاعر علت کوتاهی زلف را نه علت حقیقی آن، بلکه ناشی از آن میداند که چون شب در بهار کوتاه میشود و زلف محبوب چون شب است و رخسارش چون بهار، بدین سبب زلف او کوتاه است. [۳]
همایی، ۱۳۷۶، ص۲۶۱.
۳ - ادعای نویسنده در بیان علتادعای نویسنده در بیان علتی که بیان میکند، باید مبنی بر اعتباری لطیف و تخیلی نغز و بدیع باشد؛ بهطوریکه مشتمل بر دقت نظر بوده و باعث فزونی جمال و حسن معنی گردد و این صفت خود ممکن است به یکی از دو حالت باشد: صفتی ثابت باشد یا غیر ثابت. ۳.۱ - صفت ثابتدر صفت ثابت، تعلیل به معنی بیان علت صفت است؛ یعنی ادعای اینکه، علت وجود آن صفت فلان چیز است. خود صفت ثابت نیز بر دو قسم میشود: ۳.۱.۱ - اولاول صفتی که برای آن در عرف و عادت علتی ظاهر نباشد؛ ۳.۱.۲ - دومدوم آنکه برای آن در عرف و عادت علّتی غیر آنچه متکلم ادعا کرده است و در کلام آورده، ظاهر باشد. [۴]
رجایی، ۱۳۷۹، ص۳۸۰.
۳.۲ - غیر صفت ثابتاما در غیر ثابت، گوینده درصدد اثبات صفت است؛ یعنی ادعای اینکه آن صفت موجود است و دلیل بر وجود آن فلان امر است که بیان میشود. ۴ - نمونهای دیگرگرنه مشکل است از چه معنی شد سرزمین یار ••• مشک بوی و مشک رنگ و مشک سای و مشک بار ورنگشته است ابرویش عاشق، چرا شد گوژپشت ••• ورنه میخورده ست چشمش از چه باشد در خمار (عنصری) ۵ - منابع۱. فنون بلاغت و صناعات ادبی، همایی، جلالالدین؛ قم، چاپ ستاره، (نشر هما) ۱۳۷۶، چاپ دهم ص۲۶۱. ۲. فرهنگنامۀ ادبی فارسی (گزیده اصطلاحات و مضامین و موضوعات ادب فارسی)، دانشنامۀ ادب فارسی، انوشه، حسن؛ تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱، چاپ دوم، ج۲، ص۵۲۸. ۳. معالم البلاغه (در علم معانی و بیان و بدیع)، رجایی، محمد خلیل؛ چاپخانه مرکزی نشر دانشگاه شیراز، ۱۳۷۹، چاپ پنجم، ص۳۸۰. ۶ - پانویس
۷ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حسن تعلیل». ردههای این صفحه : مقالات پژوهه
|